اسفند84 - شعر و احساس

بوی بهار می آید

شایان نجاتی :: دوشنبه 84/12/29 ساعت 2:34 عصر

با سلام خدمت همه عزیزان و با تشکر از تمامی دوستانی

که در سال 1384 به کلبه شعر و احساس آمدند

و امیدوارم که سال 1385 برای همه عزیزان سال خوبی باشه

بوی بهار تقدیم به همه دوستان و عزیزان همراه

بویی را حس می کنم که مرا آشفته می کند

بالهایم شوق پرواز بلندی دارند

دستانم به صمیمیت قطرهای ریز باران بر صورت یار است

و از لبانم جاری از هزار حرف موندنی و شکفتن هاست

بوی حسی تازه به مشامم می رسد آری این بوی بهار است

همان بوی عاشقی همان بوی تازگی بوی روییدن محبت!!!

این احساس زیباست تقدیم به همه دلهای پاک و بی ریا

بوی بهار بهترین هدیه خداست برای همه خوبان و پاکان

بوی بهار حس خوبیست برای آغاز شدن و روییدن

بهار همیشه می ماند اگر آن را فقط یک فصل ندانیم.

کلام مهربانی()

...قلب شنی

شایان نجاتی :: پنج شنبه 84/12/18 ساعت 4:16 عصر

سلام به همه عزیزان که هنوز

به این کلبه سر می زنند

فقط گله ای داشتم که چرا دوستان کم نظر میدن

اگر این شعر منا با صدای خواننده بزرگی شنیدید

هیچ تعجب نکنید چون این شعرا

به یک خواننده بزرگ دادم........!!!!!!

قلب شنی قصه همه عاشقایی که تو غربت هستن

و هیچ تکیه گاه و پناهی ندارن ولی

خدا بزرگترین پشت و پناه همه آدماست سبز باشید

عکس یک قلب قشنگ و بی ریا

بر تن ساحل کشیدم در غروبی بی صدا

من که دل بستم به اون قلب بزرگ

گریه ها کردم کنارش تا بمونه تا ابد

من به آن قلب شنی دل بسته ام!!!!!

تا بداند از دل هر آدمی من خسته ام

شکوه ها کردم برایش تا سحر

گفت فردا نیست هیچ از من اثر

ناگهان موج آمد و تیری به قلب من نشست

بی صدا تاریک و تنها قلب تنهایم شکست

کلام مهربانی()

لحظه های ناب

شایان نجاتی :: یکشنبه 84/12/14 ساعت 12:16 عصر

دوستان عزیز لحظه های همه شما ناب باشه

تقدیم میکنم به همه طرفداران شعر و احساس

دستم به ساعت برسه عقربه هاشا می شکنم!!!!!

میگم شما فقط می رین منم دارم تموم می شم!!

ثانیه ها هدر می رن عمر ماها تموم می شه

ساعت اگه شکسته شه همه تو لحظه می مونن

قلبا دیگه پیر نمی شن دیگه هیشکی نمی میره

عشق هم دیگه تکرار نیست همیشه جاودون میشه

کلام مهربانی()

رفاقت..

شایان نجاتی :: پنج شنبه 84/12/11 ساعت 11:1 صبح

به اسم آشنایی رفاقتی به پا کردی

به نام اون رفاقت دیدی با من چه ها کردی

می گفتی با من از دنیا دیگه هیچ انتظاری نیست

می گفتی در کنار من تو را با گریه کاری نیست

شدی درد و دوای من شدی مثل خدای من

شدی درد آشنای من شروع انتهای من

برو دیگه نمی خوام با حرفات همصدا باشم

می خوام مثل خود تو با هر کس بی وفا باشم

منا به حال خود بگذار گرفتم درسما اینبار

تو را دیگه نمی خوام به دیدارت نمی آم

دوستان این شعر از خودم نمی باشد نظر یادتون نره.

کلام مهربانی()

به رنگ احساس ...

شایان نجاتی :: دوشنبه 84/12/8 ساعت 11:7 صبح

سلام بر تمامی دوستان و یاران همراه تمامی دوستان می دانند

که شعر و احساس از نوشته های اینجانب می باشد

لذا از تمامی عزیزان خواهشمندم

که در صورت برداشت مطالب این وبلاگ منبع را ذکر نمایند

این مطلبم را تقدیم میکنم به همه دوستان و همراهان عزیز

از درختی سیب سرخی می چینم برای آرزوهای قشنگ تو

سیب سبز کال است مثل آرزوی نرسیدن به تو

سیب قرمز شیرین است مثل آرزوی گاز زدن قلب سرخ تو

ابر سفید روشن و زیباست مثل صفای قلب مهربون تو

ابر سیاه تیره و تاریک است چشمای سیاه مست تو

آسمان صاف آبی است به آبی احساس قلب پاک تو

آسمان ابری سیاه است مثل سیاهی شبهای دراز تو

http://www.7aseman.net

کلام مهربانی()

آهای آهای مسلمونا قلب ما ماتم زده شد....

شایان نجاتی :: چهارشنبه 84/12/3 ساعت 10:40 عصر

سلام با عرض تسلیت به مناسبت

تخریب قبور امام هادی و امام حسن عسگری(ع)

به محضر امام مهدی(ع) و همه شیعیان جهان

و این هم قطعه ای که امشب نوشتم:

آهای آهای مسلمونا قلب ما ماتم زده شد

امامای معصوم ما خونه هاشون ویرونه شد

یکی بگه مسلمونا مگه شما دل ندارید

این همه درد این همه ظلم کار کدوم از کافراست

امشب چشام خون می باره کاش که بودم تو سامرا

کاش می مردم یه عالمه کنار خونه اونا

کاش می شدم کبوتری پر می زدم سوی حرم

اونقده پر پر می زدم تا به بمیرم پیش اونا

با نظرات خودتان در غم این سوخته دل شریک شوید.

کلام مهربانی()

وخدایی هم در این نزدیکیست...

شایان نجاتی :: چهارشنبه 84/12/3 ساعت 6:14 عصر

وخدایی هم در این نزدیکیست همسایه ماست

ای مرد مغرور تو هم لحظه ای عاقل باش!!!

که می شکند کمرت را این روزگار بی وفا

ای زن ای سرچشمه زیبایی ها لحظه ای عاقل باش

زیبایی چشمانت را هم می شکند این روزگار وحشی

خدایی هم در همین نزدیکیست همسایه ماست

از خدا بترسیم نشکنیم قلبی بینوا را مغرور نباشیم

شب مرگ را به خاطر آوریم و از بدیها بگریزیم

باز می گویم به گمراهان سیاه دل بی پروا

خدایی هم این نزدیکی هاست

همسایه دیوار به دیوار ماست

کلام مهربانی()

1 2 >