دی85 - شعر و احساس

بی وفا

شایان نجاتی :: سه شنبه 85/10/26 ساعت 1:55 صبح

گفتم سلام گفتی برو قلبم واست جا نداره

گفتم تو رو خدا بمون گفتی که نه، را نداره

فکر نمی کردم که تو هم مثل غریبه ها بشی

دل تو هم سنگی بشه.. یه روز ازم جدا بشی

گذاشتی پاتُ رو دلم فکر میکنی کی هستی

تو قلب ما زیاده........ عاشقِ راستی راستی

فکر نکنی اگه بری پنــجره مون بسته میشه

دلم تو سینه میمیره... یه مرغ پر بسته میشه

اینجوری هام نیست بخدا بهت نمیگم که بمون

گفتی یکی عاشقته، باشه، برو پــــس با همون

حالا اینو خوب می دونم تو خیـلی بی وفا بودی

قلب تو با اون یکی بود تو هم واسش خدا بودی

(شایان نجاتی ترانه سُرا)

کلام مهربانی()

ستاره

شایان نجاتی :: سه شنبه 85/10/19 ساعت 11:38 صبح

من یه خاکم توی حسرت تو یه آسمون ستاره

دارم از سردی میمیرم تو بکن یه تک اشاره

تو یه یادگاری هستی که همیشه موندگاری

تو که اهل آسمونی ..غم و غصه ای نداری

به تن شکسته من ... تو همیشه جون پناهی

خیلی محتاج نگاتم تو نوری من یه سیاهی

به دل شکسته من ..... تو همش امید میدی

فکر کنم تو آسمونا صد دفعه خدا رو دیدی

به و جود خسته من این تویی که نور می پاشی

به تو محتاجم ستاره... جون می دم اگه نباشی

(شایان نجاتی)

با تشکر از دوستانی که واسه شفای پدرم دعا کردند

حال پدر الحمد لله بهتره با سپاس فراوان

دلهاتان همیشه آسمانی و آسمان شبهای شما

صاف و پر ستاره...........

با تشکرویژه از رضا مشتاق مهران پور کاشانی مریم مهسا

مرتضی ایمانی یاسین پریسا دنیا هادی دختر شاه پریون الهه

خانم حق دوست گرامی ترانه جوانبخت دانیال راهی سارا

سانای آقای اقبال دوست صدف عزیز چالژعزیز ملیکا مجید

مانی مریم پویا مرضیه عماد محسن خانی بابک آزاد و....

کلام مهربانی()

پدرم دوستت دارم!!

شایان نجاتی :: شنبه 85/10/9 ساعت 3:4 عصر

سلام

پیشاپیش عید سعید قربان را بر تمامی دوستان و عزیزان تبریک عرض می نمایم

چند وقتی هستش که پدر عزیزم به علت بیماری ریوی در بیمارستان بستری می باشند

از تمامی عزیزان التماس دعا برای شفای پدرعزیزمان را داریم

به نیت یکی از دوستان و طرفداران به مدت 14 روز روزانه 314 صلوات

به نیت 14 معصوم برای شفای پدر از همه عزیزان خواستاریم

قطعه شعری هم که در وصف پدر نوشتم

از تمامی دوستان سپاسگزارم

...................................................

پدرم

باز می شود تو را بهانه کرد

بهانه نفس تویی

تویی که سرشاراز طراوت مریم هایی هستی که بوی عشق میدهند

پدرم

باز می شود به تو اشاره کرد

تویی که تکرار عشق در نبض زمانی

شباهت تو با ماه آسمان اینست

هر دو از آسمان هر دو مهربان و هر دو چون دریا بیکران........

پدرم

چشمهء پاکترین آب خداست

(شایان نجاتی)

کلام مهربانی()

فاجعه بم

شایان نجاتی :: دوشنبه 85/10/4 ساعت 3:29 عصر

سلام

شعر زیر رادوست گرامی حسین اقیان(چالژ)عزیز

در زمان فاجعه بم سروده اند

پنجم دی ماه سالروز این واقعه جانسوز می باشد

بغض کرد ابر سیه از رنج و غم

از بلای نازله بر شهر بم

گریه اغا زید چشم ا سمان

سیل خون شادی ربوده از زمان

صبحگاهی طبل خاموشی زدند

کوس ویرانی بر ابادی زدند

نیمه افراشته درفش کا ویان

شد سیه پوش پرچم ایرا نیان

تیر تقدیر قلب ایران چون شکافت

خواب راحت بر دو چشمش ره نیافت

تل خاکستر کنون بین ارگ او

ماتم ادوار بین از مرگ او

جغد شوم بر کاخ ارگ بم نشست

گرد ماتم بر سر ایران نسشت

پاره شد اوراق عشق و عاشقی

واژگون گشته رواق عا شقی

شرحه شرحه سینه ملک شریف

زیر خاک اندام طفلان نحیف

همت جانا نه ای بار دگر

ترک و تازی فارس و ایل سنگسر

تا نهیم مرهم با افعال خویش

بر دل بشکسته و بر قلب ریش

چون محک شد این بلا بر عالمی

تا که بشنا سی عیار ادمی

در مثل بینی تو مرگ خود عیان

کن تجسم قبر و مرگ دیگران

بهر عبرت جان و مال ملتی

درس تو شد تا بیابی علتی

در عزای دیگران جانا مخند

باب یاری بهر همنو عان مبند

گر بدرد ارد عضوی را زمان

دیده گر ید ناله خیزد از زبان

دیده بگشا ضجه ای را گوش کن

قطره ای از زهر دوران نوش کن

کلام مهربانی()