همه............
همه گل بودند
خار دگر معنا نداشت
همه انسان ها من بودند
ما شدن مشکل بود
همه ابرها باراني بود
سال ما رنگ پائيزي داشت
هر دو چشم ما اگر گريان بود
لبخند ساد تراز چهره ما گم مي شد
همه فاصله ها اگردوستي بود
عشق در دل جا نداشت
همه رنگ ها اگر رنگ سياهي مي بود
طبيعت هم ميان خلقت جائي نداشت
همه دل ها اگر عاشق بود
زندگي ,نيمي از حسرت نداشت
همه درد ها را اگر درمان بود
لذ ت حاجت به دلها کور بود
20/5/1385
احمد ملائي