وبلاگ :
شعر و احساس
يادداشت :
گل و پروانه
نظرات :
1
خصوصي ،
27
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
Ecom
* افسوس و صد افسوس که ديگر رنگي نمانده بر رخ آن ديوار، سپيدهايش رنگ باخته به سياهي، سست، پاهايش، سرد، تنش، تنها مانده در گوشه ي آن اطاق آبي، نگران به فکر فردايي که گاه بي گاه آيد پايين ناخودآگاه ريزد بر سر آن مردمان بي گناه که هيچشان بود در کار آن ديوار.
سخت گذشت آن روزگاران بر آن ديوار که سرانجام يک روز سرد زمستان با تمام خاطراتش آرام فرو ريخت اما شادمان از اين بود که تنها بر خويشتن ريخت نه بر سر آن آدمک ها.