• وبلاگ : شعر و احساس
  • يادداشت : فراموشم نكن
  • نظرات : 23 خصوصي ، 78 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6      
     

    سلام شايان جان

    تبريك كه دوباره نوشتي ....

    ببينم : خلافكارا مردن ... يا كشتيشون كه دوباره نوشتي..

    يا شايدم همشون و بخشيدي به شرط اينكه ديگه تكرار مكررات نكنن

    يه احتمال رو هم مي تونم بدم.... : اينكه : بخاطر اين كه ديشب مثل من رفتي پمپ بنزين ديدي بهت بنزين نمي دن و همه ي پمپ هاي تهرون رو بستن و ميگن بريد نداريم... و با سيل 1000 نفري جمعيتي از انسان كه منتظرن و توو ترافيك موندن و ميخوان زود يه بنزيني بزن و زن و بچه شونو از اين فلاكت بكشن بيرون ... مواجه شدي و ديدي همين طور فوش و شعاره كه بر ضد اين دولت و حكومت و مجلس و .... حواله ميشه ... اون وقت دلت واسه مردم پاك و صادق و آريايي سوخته ... خواستي از اين خستگي درشون بياري كه دوباره نوشتي...

    آره شايد دليلش اين بوده...

    به هر حال خوشحال كه دوباره متولد شدي عزيز

    در كل ... آخر حرفم رو اينجوري تموم كنم كه من و نسل من و تو ... تا خون توو رگهامونه و تا نفس تو سينه هامون ... براي آزادي و اسلام واقعي و مردانگي و آزادگيه كشورمون و نسل آريايي مون ميجنگيم و با هر پدر سوخته اي كه مي خواد باشه در هر جايگاهي و هر لباسي ... مبارزه ميكنيم .. تا ملت ايران و مردم پاك و آريايي آزادانه و پاك زندگي كنن!

    يا حق.

    مرگ بر منافق ‏... مرگ بر دروغ گو... . مرگ بر خيانتكار و .....

    + اميد 
    + اميد 

    سلام جناب آقاي نجاتي

    اميد رباني هستم از سمنان از اينکه با هم همشهري هستيم باعث افتخار ماست

    ترانه هاي روان و زيبايي مي نويسيد تبريک ميگم

    به اين همه ذوق و احساس شما

    بدرود

     <    <<    6