SALAM
دستانم سرد بود حضور دستان تو به من آموخت که چگونه باشم و مرا سرشار از اميد کرد من همه چيز را در تو ديدم و تو نه تنها در دلم که در تک تک سلولهاي بدنم نفوذ کردي و بر تخت وجودم جلوس نموده و پادشاهي سرزمين مرا از آن خود نموديمن اندوه را گم کردم غم و درد و تنهايي رفت و هر آنچه از بي حاصليهاي زندگي در من بود به سبکي برق و باد گريخت
BE BLOG MAN HAM NAZARA HAHID DOST DARAM AZDOSTANI MESLE SHOMA KOMAK BEKHAHAM
MOTSHAKERAM
منم از آشنايي تون خوش بختم واقا وبلاگ جالبي بود
سلام
شايان جان
غيبت طولاني منا ببخشيد
اين شعرتم عالي بود دلنشين و دلچسب
زنده باشيد
وبلاگ زيبا و شعرتون هم حرف نداشت
موفق باشيد باي باي
بسيار زيباست
موفق باشيد