شایان نجاتی ::
شنبه 84/2/17 ساعت 6:40 صبح
اولین نگاه تو چه عطش ناک بود مثل اومدن بارون دردل کویر
به دوری فرزندی از مادر بعد از سالها انتظار
نگاهت مانند ستاره به تیرگی شب.
التماس یک اسیر برای رهایی
در نگاهت که تمام ارزوهام بود من گم شدم
در دریای محبتت محو شدم
اولین نگاهت مرا تا اوج ماندن برد .
ان نگاه مقدس هست برایم
بخاطر خدا ان نگاه اسمانیت را از من نگیر
تا اخر نگاهت با من بمان.
کلام مهربانی()