شایان نجاتی ::
یکشنبه 85/9/19 ساعت 2:55 عصر
هیشکی باورش نشد ....... یه پرنده یه اسیره
همه عمرشو باخته...... داره تو قفس می میره
بسته اون بال و پرش ........ دلش از قصه پره
روزی که رها بشه ........ تا به ابرا می پره
نگاهش به آسمونه ........ که یکی نگاش کنه
اونو از اون بگیره ........ از قفس رهاش کنه
حالا توی لحظه هاش ....... صدای ناله می یاد
دیگه باور نداره ....... انتظار به سر می یاد
هیشکی باورش نشد...... یه پرنده یه اسیره
همه عمرشو باخته ... داره تو قفس می میره
(شایان نجاتی)
کلام مهربانی()