گل و پروانه
گل زیبا به پروانه ی آسمانی چنین می گفت:
فرار نکن ،ببین چقدر سرنوشت ما با یکدیگر فرق دارد ،من در جای خود می مانم و تو می روی ،نگاه کن ما چقدر به یکدیگر علاقه داریم؟
ما دور از انها زندگی می کنیم آنقدر بهم شباهت داریم که مردم می گویند هر دوی ما گل هستیم ولی افسوس تو آزادی و من اسیر زمین هستم ،چه سرنوشت وحشتناکی!!!!!!!
چقدر دوست داشتم می توانستم پرواز ترا در آسمانها با نفس خود عطر آگین کنم ولی تو دور از من از میان گلهای دیگر فرار می کنی و من باید در جای خود بایستم و چرخیدن سایه ام را زیر پاهایم تماشا کنم.
تو می گریزی و باز بر می گردی و عاقبت بجای دیگری می روی تا بهتر بدرخشی و برای همین است که هر روز صبح تو مرا گریان می بینی
اه برای اینکه عشق ما پایدار بماند ،
ای پادشاه من ،یا تو هم مثل من ریشه بگیر یا مرا هم مثل خودت بال بده
بیادت نوشتم تا نگویی بی وفایی
نام تو اگرچه بهترین سرود زندگی ست
من تو را به خلوت خدایی خود
بهترین ِ بهترین ِ من خطاب میکنم
بهترین ِ بهترین ِ من!
مراقب خودت باش