شایان نجاتی ::
یکشنبه 84/1/28 ساعت 2:57 عصر
درکویر خار گونه و ماتم زده در جستجوی حسی غریبم به نام همدم.
در بیکران ابهای نیلی در تلاش رسیدن به عمقی بی پایان غوطه ورم بنام همراز.
در کهکشان ابی نیلگون کنجکاوانه به دنبال ستاره ای یا سپهر زمینی ام با نام دوست.
در درون خود چیزی را می یابم که کمیاب است و کیمیا اما افسوس! ان را نمیابم.
ولی بازم دست از تلاش بر نمی دارم.
ای کاش!
بهانه ای داشتم برای رسیدن به انها.
اری دوست تنها بهانه برای زنده بودن است احساس عاطفه است
مهره بیدق شطرنج و نهال ارزوهاست.
دوستی قدرت پیوند عشاق است که میخواهند با هم بمانند با هم بخندند
با هم بمیرند.
کلام مهربانی()