شایان نجاتی ::
یکشنبه 85/5/15 ساعت 10:51 صبح
سلام دوستان عزیز
اینبار یک شعر بسیار بسیار زیبا از دوست از دست رفته ام
زنده یاد کیانوش حیدریه واستون می ذارم
حالا بیشتر ارزشهاش را می فهمم کجایی کیانوش جان
رفتنت غنچه سرخ دل ما را بد جور شکست
امشب هوای صحرا لبریز از زلالیست
گویا که باز دریا مهمان این حوالیست
یکعمر پایمردی در عشق کرده مردی
از سینه داد می زد:جز عشق حرف خالیست
نوشای داستانم ماندست بی حسینا
اکسیر یادگارش یک کوزه سفالیست
بیهوده پرسی از من. حال مرا تو از من
یعقوب انتظارم او یوسف خیالیست!!!
در آسمان ستاره چون فوج بی شماره
هر یک اشارتی از ان صورت مثالیست
ای خوب . ای شکیلا برگرد سوی دریا
در شهر ازدحامش جای تو باز خالیست
http://www.adinebook.com
کلام مهربانی()