• وبلاگ : شعر و احساس
  • يادداشت : اشك زمونه
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    شبي سر گشته ، شبي تنها ، به زيز نم نم باروان ، با چشماني اشكبار ، رفته بسوي جاده انتظار ، كنج ديوار ، به دور دست ها خيره شده و با ياد بهترين خاطرات به او مي انديشم. به كسي كه چون سايه آمد و سايبانم شد ، چون نسيمي در خزان پاييزي سرد و خشك ، در فضاي سهمگين غبار زده ذهن آشفته خيالم وزيدن گرفت و ...