• وبلاگ : شعر و احساس
  • يادداشت : آلبوم اسارت ياسين
  • نظرات : 12 خصوصي ، 32 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کاروان رفته بود و ديده من

    همچنان خيره مانده بود به راه

    خنده مي زد به درد و رنجم اشک

    شعله مي زد به تار و پودم آه!

    رفته بودي و رفته بود از دست

    عشق و اميد زندگاني من

    رفته بودي و مانده بود به جا

    شمع افسرده جواني من

    شعله سينه سوز تنهايي

    باز چنگال جانخراش گشود!

    دل من در لهيب اين آتش

    تا رمق داشت دست و پا زده بود

    چه وداعي!چه درد جانکاهي!

    چه سفر کردن غم انگيزي

    نه فشار لبي نه آغوشي

    نه کلام مح