دوست عزيزم سلام...مثل هميشه از همراهي شما ممنونم در ضمن من آپ کردم ولي ايندفعه مطلبي رو در وبلاگم قرار دادم که خيلي دلم ميخواد شمام بخونيش چون اين مطلب متعلق به شماست.شعر زيبايي بود آقا شايان...
منتظر ديدارتون هستم و فعلا خدا نگهدار
سلام
زيبا و پر احساس واقعا تحسين داره ذوق شعر به اين خوبي
موفق باشي
تو گريه مي كني از عمق آشناي جنگل چشمانت از عمق جنگلي كه در آن پاييز ، در غروب به بغض نشسته باران بي دريغ اشك تو مي بارد تا عطر خيس جنگل پاييز در من هواي گريه برانگيزد آنگاه از چشم ذهن من شعري بسان گريه فرو ريزد من شعر مي نويسم تو با ترانه هاي عاشق من ، عاشق تو با ترانه هاي تشنه ي من دريا بر پنج خط ساز سفر ، زخمه مي شويتو گريه مي كني
نمي خواهم ببينم اشكهايت را
من نميدانم و همين درد مرا سخت مي آزارد
كه چرا انسان
اين دانا ، اين پيغمبر
در تكاپوهايش ، چيزي از معجزه آنسوتر
ره نبرده است به اعجاز محبّت
و نميداند در يك لبخند چه شگفتي هايي پنهان است
من بر آنم كه در اين دنيا خوب بودن به خدا سهل ترين كار است
از اين پيش گلهاي سرخ وشقايقها و كبوتران و خورشيد را بينهايت دوست ميداشتم ،اما اكنون از اينها همه دل برداشته ام و تنها ترا دوست ميدارم اي سرچشمه عشق من كه در عين حال گل و شقايق و كبوتر مني
وقتيكه چشمان ترا ني بينم درد اندوه خود را فراموش مي كنم و چون ترا مي بوسم حس مي كنم كه بلكه شفا يافته ام . اگر سر خود را به سينه تو بگذارم نشاطي آسماني بر فراز سرم پرواز مي كند با اينهمه اگر بگويي (ترا دوست دارم)به تلخي خواهم گريست
اشك لبخند يك اشارس
سرخي شرم ستارس
اشك نور اميد شبهاست
دنباله رو دلهاست
واقعا كه كارت درسته موفق باشي
فعلا
kheyli ghashange yadet bashe ghol dadi baraye manam sher begi
سلام مطلب زيبايي بود
پيروزباشيد