سلام دوست عزيزمکارتون عاليهو روزي که خداوند مقرر داشت تا دلها بفروشد آدمي را بر آن کرد تا در بازاري رود دل خاستگاه خود انتخاب کند وليافسوسا که من باز دير رسيدم و تنها دلي که بود دل ساده بود و ... حال بعد از سالها زندگي با زندگيم او نيز به من ايراد مي گيرد ... ايراد که نه طعنه مي زند که ....
اميدوارم که هر روز بيشتر قدر اين جور کارا رو بدونندبا آرزوي شيرين ترين آرزوها براي شما دوست عزيزمنتظر حرفهاي شيرين و گرمتان هستم[گل][گل][گل]