• وبلاگ : شعر و احساس
  • يادداشت : ترانه راز چشمات
  • نظرات : 7 خصوصي ، 71 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      
     

    سلام

    وبلاگ زيبايي داريد خسته نباشيد

    منتظر حضور گرمتون هستيم

    + حسين حامدي 

    آقا شايان افتخار مايي

    افتخار سنگسري

    شعرتون مثل روي ماهتون زيباست

    + كيميا نجات پور 

    سلام

    اي ول داداشي قشنگ بود

    + زيبا 

    + زيبا 

    سلام شايان جان

    شعر خيلي قشنگي بود البته شما خيلي زيبا مي نويسيد

    و ما هم به شما افتخار مي کنيم

    و هميشه براي شما ارزوي بهترينها را داريم

    شما افتخار مهديشهر هستيد

    خدا نگهدار شما

    سلام اقا شايان......... يعني چون ما ايراني نيستيم نظر نديدم ديگه... اره... اما نمي شه... خوب شعر قشنگيه. اما اين عكسه بهش نمي ياد. ترسناكه... موفق باشيد . باي. يه سري هم به ما بزنيد.

    سلام خوبين ؟

    مثل هميشه آپ خيلي قشنگي بود .

    زندگي شايد
    يك خيابان درازست كه هر روز زني با زنبيلي از آن مي گذرد
    زندگي شايد
    ريسمانيست كه مردي با آن خود را از شاخه مي آويزد
    زندگي شايد طفلي است كه از مدرسه بر ميگردد
    زندگي شايد افروختن سيگاري باشد در فاصله رخوتناك دو همآغوشي
    يا عبور گيج رهگذري باشد
    كه كلاه از سر بر ميدارد
    و به يك رهگذر ديگر با لبخندي بي معني مي گويد صبح بخير
    زندگي شايد آن لحظه مسدوديست
    كه نگاه من در ني ني چشمان تو خود را ويران مي سازد
    و در اين حسي است
    كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آميخت
    در اتاقي كه به اندازه يك تنهاييست
    دل من
    كه به اندازه يك عشقست
    به بهانه هاي ساده خوشبختي خود مي نگرد
    به زوال زيباي گلها در گلدان
    به نهالي كه تو در باغچه خانه مان كاشته اي
    و به آواز قناري ها
    كه به اندازه يك پنجره مي خوانند
    آه ...
    سهم من اينست
    سهم من اينست
    شاد باشيد ..فعلا .............

    سلام شايان جان

    چرا خبرم نكردي ... شعرت خيلي قشنگ بود

    راستي منم آپ كردم منتظرم

    سلام

    ممنون كه به من سر زديد .

    با تبادل لينك موافقيد؟

    آپ كرديد خبرم كنيد.

    منتظرم...

    دلسوخته تر از همه سوخته گانم

    از جمع پراکنده رندان جهانم

    در صحنه بازيگري، کهنه دنيا

    عشق است اين کهنه قمار من بازيگر آنم

    مثل هميشه خيلي قشنگ و دلنشين گفتي اميدوارم هميشه موفق و سربلند باشي

    يه ستاره توي آسمون هفتم / مي زنه چشمک تلخو / مي ره سوي عشقه تازه / يه زميني وسط يه مشت نوشته / که بهش ميگن ترانه / بازم يادگار اون رو / مي بينه ... مي گيره همش بهونه / اون ستاره توي آسمون هفتم / نمي بينه چشم اين زمينيه خسته نفس رو / اون ستاره تو بودي هميشه مغرور / من زميني ، خاکي و خسته فراموش

    سلام شايان جان

    مثه هميشه كارت حرف نداشت

    موفق باشي

    ياعلي

    تنهاي بي محتاج(شاعردريا)....................

     <      1   2   3   4   5