• وبلاگ : شعر و احساس
  • يادداشت : باورم كن
  • نظرات : 15 خصوصي ، 47 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    كلمه

    در خون زاده شد ،

    در بدن تاريك باليد ، تپنده ،

    و از ميان لب ها و دهان پرواز كرد .

    دورتر ، نزديك تر

    باز هم ، باز هم آن آمد .

    از مردان مرده و نژادهاي سرگردان ،

    از سرزمين هاي كه سنگ شده بودند ،

    درمانده ي قبايل فقير خويش ،زيرا وقتي درد جاده ها را گرفت ،

    ساكنان ره سپردند و رسيدند .

    ......

    .

    .

    با نوشته اي از عروسك هاي مخملي به روز شدم

    منتظر نگاه ريز بينانه ات .

    <~~~~hichkas~~~~>