سلام عزيز وبلاگت خيلي عاليه اين شعرمو تقديم وبلاگ شما مي كنم

انتظار

قلم امشب بنويس از دل دلدار به يار شايد امشب برسد آه دل زار به يار

همه ايام به ياد غم آن يار گذشت غم ايام مرا بر دل آن يار نگار

قلم امشب بنويس اشک دو چشمان مرا شايد از اشک من آن يار بيايد به ديار

اين ديار دل من بي رخ سبزش خشکيد باز امشب خبري از رخ آن يار بيار

قلم امشب تو بگو سوز مرا ساز مرا بس که اين ساز بگفت سوز مرا شد بي تار

گفتي آدينه اي آيي سوي دلدار ولي کاش آدينه بيايد که بيايي به قرار

گر که آدينه رسيد و عجلم بار نداد گر که ناکام شدم از رخ سبز و دل يار

چشم من باز گذار و سوي چشمم ره يار تا که آن يار بداند که بدم در انتظار..