و غربت راباسيل اشکهايم ويران کنم
تا در دنيا حسرت و غمي نباشد
که تو را اندوهناک ببينم
چرا که من و دل در کوچه هاي دلتنگي
و غربت سالها قدم زده ايم تا تو را يافته ام
اينک ميخواهم با تو از اين کوچه هاي غربت خارج شوم
داداش جون خيلي خيلي زيبا بود
عالي بود
شايان جان!
سلام
غروب كارون با يك شعر به روز شد! منتظرت هستم.
آرزومند آرزوهاي شما
غروب كارون
سلام آقا شايان
مرسي كه سر زدي
بله با تبادل لينك موافقم
فدات
ماچچچچچچچ
سلام دوست عزيز
ممنونم
قشنگه
موفق باشين
سلام .
مرسي كه به من لطف كرده بودين .
خيلي بلاگت قشنگه .
بازم از اين لطفها بكنين .
يا علي
سلام داداشي
اي ول 1 پا شاعر بئدي ما نمي دونستيما
آخه بلي وفا به ما هم نشون به ده اون شهر رو بريم اونجا (چشمك)
شعرت خيلي زيباست مرسي
موفق و پاينده باشي
يا حق