سلام
بيش از هزار بار
بانگ دراي قافله آفتاب را مشت در دشت راهزن شب شکسته است
از پشت ميله هاي قفس به اين اميد تنها به اين اميد نفس مي کشم
کز عمق اين سياهي جانگاه ناگهان فرياد سر دهم به جهان
شب شکسته است