شایان نجاتی ::
یکشنبه 84/3/8 ساعت 12:7 عصر
قرار بود فقط بی قرار من باشی
وروزهای مبادا کنار من باشی
قرار بود که مهتاب من شوی نه فقط،
شبی ستاره ی دنباله دار من باشی
که هر ستاره ی دنباله دار رفتنی است
خیال می کردم ماندگار من باشی
سر قرار نبودی خمار برگشتم
قرار بود که چشم انتظار من باشی
تو دست های خودت را به دست های کسی...
بدون اینکه کمی شرمسار من باشی
چرا مرا به امان خدا رها کردی؟
به جای اینکه خداوندگار من باشی.
کلام مهربانی()